موضوع: "نکته های ناب"

صادقانه زندگی کن

 نگذارید گوشهایتان گواه چیزی باشد ڪه چشمهایتان ندیده نگذارید زبانتان چیزی را بگوید ڪه قلبتان باور نڪرده “صادقانه زندگی ڪنید"  ما موجودات خاڪی نیستیم ڪه به بهشت میرویم ما موجودات بهشتی هستیم ڪه از خاڪ سر برآورده ایم…

معلم

انسان دو نوع معلم دارد: آموزگار و روزگار  هرچه با شیرینی از اولی نیاموزی، دومی با تلخی به تو می آموزد. اولی به قیمت جانش، دومی به قیمت جانت.  ‌‏

شاد باش

چارلی_چاپلین 

وقتی زندگی صد دلیل برای گریه کردن به شما نشان میدهد شما هزار دلیل برای خندیدن به آن نشان دهید…

سه چیز که اجازه ترک نداری...

سه چیز است که اجازه ترک آن به احدی داده نشده:  

«یکی وفای به عهده» که اجازه نداری خلاف عهد کنی، چه طرفت خوب باشد چه بد باید به عهدت وفا کنی.

  «دوم ادای امانت» اگر کسی چیزی پیش تو به امانت گذاشته،  چه طرف خوب باشد و چه بد، باید امانت را بدهی. 

«سوم خوبی کردن به پدر و مادر» چه پدر و مادر خوب و چه پدر و مادر بد. باید به پدر و مادرت

احسان کنی.

سنگریزه ها

 سنگریزه های زندگی: 

“سنگريزه” ريز است و ناچيز … 

اما اگر در جوراب يا کفش باشد ،  ما را از راه رفتن باز مي‌دارد!!! 

در زندگي هم ؛ بعضي مسائل ريز هستند و ناچيز… اما مانع حرکت به سمت خوبي ها و آرامش ما ميشوند!

  کم احترامي يا نامهرباني به والدين ؛ نگاه تحقيرآميز به فقرا ؛ تکبر و فخرفروشي به مردم ؛ منت گذاشتن هنگام کمک کردن ؛ نپذيرفتن عذر خطاي دوستان ؛  بخشي از سنگريزه هاي مسير تکامل ما هستند !

آنها را بموقع کنار بگذاريم …تا از زندگي لذت ببریم…!

مثبت اندیشی

 مثبت اندیشی چیست؟ 

مثبت اندیشی به معنای خود را گول زدن نیست مثبت اندیشی به معنای ندیدن مشکلات نیست بلکه مثبت اندیشی یعنی: باور داشته باشیم برای هر مشکلی راهی هست باور داشته باشیم راه رسیدن به خواسته هایمان عزم و اراده خودمان است باور داشته باشیم اگر به هدفی نرسیدیم آخر دنیا نیست باور داشته باشیم که انسان ها قصد آزار شما را ندارند بلکه آن ها هم مشکلات خودشان را دارند و از همه مهم تر باور داشته باشیم که همه چیز در دست قدرت لایزال خداوند است از امروز تلاش کنیم، مثبت باشیم، فردی مثبت اندیش اما واقع گرا به يقين دنيا رو يه جور ديگه خواهی ديد…

سکوت یعنی.....

سکوت در اثر بستن دهان نیست؛ !

در اثر باز کردن فکر است،!

هر چه فکر بازتر، سکوت بیشتر، هر چه فکر بسته تر، دهان بازتر! !!!

چه خوشبویی

 به گلاب گفتم : “چه خوشبویی” !

گفت : گل بودم به دست روزگار چیده شدم ، و در کوره آتش ? ، سوختم سوختم سوختم … ولی با متانت صبر کردم کوره خاموش شد  خالص شده بودم و عزیزتر از پیش !

1 3