چه خوشبویی

 به گلاب گفتم : “چه خوشبویی” !

گفت : گل بودم به دست روزگار چیده شدم ، و در کوره آتش ? ، سوختم سوختم سوختم … ولی با متانت صبر کردم کوره خاموش شد  خالص شده بودم و عزیزتر از پیش !

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.