موضوع: "نکته های ناب"

زن دوقلب دارد!!

 آیاممکن است زن دوقلب داشته باشد؟؟بله اینرا قرآن ثابت کرده..

درجلسه ای که عده زیادی  ازدانشجو‌یان شرکت داشتند استادازفصاحت وبلاغت ودقت قرآن سخن میگفت که اگرکلمه ای درآن جابجاشودکل معنی عوض میشودومثلها میزد. دانشجویی ملحد پاشدوگفت من این راقبول ندارم.ودرقرآن آیاتی است که سست وبی پایه اند.به این دلیل مثلا این آیه. (( ﻣَّﺎ ﺟَﻌَﻞَ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻟِﺮَﺟُﻞٍ ﻣِّﻦ ﻗَﻠْﺒَﻴْﻦِﻓِﻲﺟَﻮْﻓِﻪِ ))  . خداونددردرون هیچ مردی دوتا قلب قرارنداده.چراگفته مردونگفت درون هیچ بشری..وتمام مردم بجزیک قلب ندارند.چه مرد باشندوچه زن..دراین لحظه سکوتی سنگین درسالن حکمفرما شد.وچشمها متوجه استادشدوهمه منتظر جوابی قانع کننده.  سخن دانشجوتا اینجا درست به نظرمیرسید چه مرد چه زن یک قلب دارند چرا قرآن فقط اشاره به مرد کرده.؟؟پاسخ رابشنوید وبه اعجازودقت قران پی ببرید.که بدون دقت وتفکرعمیق محال است به آن برسید. استادگفت بله مردازمحالات است دوتا قلب درون سینه داشته باشد ولی زن وقتی حامله شد براستی دوقلب درون سینه اش دارد قلب خودش وقلب طفلی که حامله است.!! توجه کردیددقت انتخاب کلمات قرآنی را واقعا معجزه ازاین بالاتر وخداوند واقعا باحکمت کلمات را انتخاب ودرجای مناسب درقران قرارداده است .راستی چرا میت درآن دنیا  میگوید اگرمرا دوباره بدنیا برگردانی صدقه میدهم  چرا صدقه راانتخاب کرد؟:( ﺭﺏ ﻟﻮﻻ ﺃﺧﺮﺗﻨﻲ إلى أﺟﻞ ﻗﺮﻳﺐ ﻓﺄﺻﺪّﻕ ) ؟ چرا نگفت به حج وعمره میروم، یا نماز میخوانم؟ .یا روزه میگیرم ؟ اهل علم میگویندبرای اینکه بعدازمرگ اثرصدقه رادران دنیا دیده که فقط به آن اشاره میکند.زیرا موُمن درروزقیامت درسایه صدقه اش قرار دارد.پس تامیتوانید صدقه بدهیدهم برای خودتان هم به نیابت مردگانتان.چراکه آنان آرزوی بازگشت ودادن صدقه دارند.بازگشت آنان ممکن نیست شما بجای آنان صدقه بدهید.وفرزندانتان را هم به این کار عادت دهید.حتی نشراین مطلب هم صدقه است.زیراآموزش اینکارهم صدقه است..ماُجور باشید.

ادامه »

با خدا همه چیز ممکن است

آموخته ام :
ساده ترین راه برای شاد بودن، دست کشیدن از گلایه است…

آموخته ام :
افراد خوش بین نسبت به افراد بدبین، عمر طولانی تری دارند…

آموخته ام :
نفرت مانند اسید، ظرفی که در آن قرار دارد را از بین می برد…

آموخته ام :
بدن برای شفا دادن خود توانایی عجیبی دارد، فقط باید با کلمات مثبت با آن صحبت کرد…

آموخته ام :
اگر می خواهم خوشحال باشم، باید سعی کنم دل دیگران را شاد کنم…

آموخته ام :
اگر دو جمله ی «خسته ام» و «احساس خوبی ندارم» را از زندگی حذف کنم، بسیاری از بیماری ها و خستگی ها برطرف می شوند…

آموخته ام :
وقتی مثبت فکر می کنم ، شادتر هستم و افکار مهرورزانه در سر می پرورانم…

و سرانجام اینکه من آموخته ام :
«با خدا همه چیز ممکن است…»

فکر میکنی چطور انسانی هستی؟

انسانهای صادق
به صداقتِ حرف هیچکس شڪ نمی ڪنند و حرفِ همه را باور دارند (البته زرنگ هستند )
انسانهای دروغگو
تقریبا حرف هیچکس را باور ندارند و معتقدند ڪه همه دروغ می گویند

انسانهای امیدوار
همواره در حالِ امیدوار کردن دیگرانند.

انسانهای نا امید
همیشه آیه یاس می خوانند.

انسانهای شریف
همه را شرافتمند می دانند.
انسانهای حسود
همیشه فڪر می ڪنند ڪه همه به آنها حسادت می ڪنند.

انسانهای بزرگوار
بیشترین ڪلامشان، تشڪر از دیگران است.

انسانهای حیله گر
معتقدند ڪه همه مشغول توطئه هستند

زبون استخوان شکن

✍️با این زبون میشه مسخره کرد
?با همین زبون میشه روحیه داد

با این زبون میشه ایراد گرفت
?با همین زبون میشه تعریف کرد

با این زبون میشه دل شکست
?با همین زبون میشه دلداری داد

با این زبون میشه آبرو برد
?با همین زبون میشه آبرو خرید

با این زبون میشه جدایی انداخت
?با همین زبون میشه وصل کرد

با این زبون میشه آتش زد
?با همین زبون میشه آرامش داد

با این زبون میشه غیبت‌و تهمت زد
?با همین زبون میشه ذکر خدا گفت

با این زبون میشه ناشکری کرد
?با همین زبون میشه شکرگزاری کرد
و…

اگر اختیار هیچ چیزو نداشته باشیم، اختیار زبونمونوُ که داریم …

زبون استخون نداره ولی استخوان شکنه!
حواسمون لطفا به اختیار زبونمون باشه.tongue-out

 

??
???https://eitaa.com/salehin_shahrood/9900

چهار پایه جهان

 می گویند:

میز ” شادی!” جهان؛  چهار پایه دارد:

دو تای آن را ” مولانا !"؛

به ما نشان داده؛

دو تای دیگر را “حافظ !"؛

دو تایی که مولانا معرفی کرده؛

“مرنج !"  و   مرنجان !"؛

مانند باران باشید که پلیدیها را می شوید و

دوباره به آسمان می رود ، پاک می شود وبه

زمین برمی گردد؛؛

و حافظ گفته :

“بنوش !” و ” بنوشان!”

هر نعمتی که خدا به شما داده؛

از “مال” یا “سلامتی “؛ از “معرفت ” و ” آگاهی"؛

با دیگران تقسیم کنید و دیگران را در این سهیم کنید!

چون همه اینها امانتی ست که ؛

به ما داده شده ؛ و باید آن را منتقل کنیم.

پس بیایید همه باهم “مرنجیم"و"مرنجانیم” و

“بنوشیم ” و"بنوشانیم” ؛ و دراین خاک ؛در این مزرعه پاک ؛ بجز “مهر!” ؛ بجز“عشق!"؛دگر تخم نکاریم

 

بذر وفا و مهر در این کهنه کشتزار

آنگه عیان شود کهرسد موسم درو

 

یه چیزی بگم؟نرنج

حافظ میگوید: «که در طریقت ما کافری است رنجیدن»

 

راستی چرا؟؟؟!!!

 

به نظر می‌رسد رنجش ما از حرف‌ و حدیث‌های دیگران، نشانه‌ای از نخوت و ما و منی است. نشانه‌ای است از اینکه خیلی نگران و دغدغه‌مندِ تصویرمان هستیم. کسی که بتواند از خویشتن رهایی پیدا کند، داوری‌های دیگران را در حق خود به چیزی نمی‌گیرد. حافظ می‌گفت: «ار خصم خطا گفت نگیریم بر او». داوریِ خطای دشمنان را جدّی نمی‌گیریم. چرا که در بند خویش نیستیم، که اگر کسی سخن ناراستی حوالت ما کرد، برآشوبیم. اگر داوری درستی هم کردند می‌پذیریم: «ور به حق گفت جدل با سخن حق نکنیم».

 

حافظ ار خصم خطا گفت نگیریم بر او

ور به حق گفت جدل با سخن حق نکنیم

 

رنجیدن کافری است، چرا که نشانه‌ای است از خودپرستی.

 اشارتی است به اینکه هنوز در بندِ خویشیم.

 از همین رو بود که محقق ترمذی می‌گفت

 آزاده‌ کسی است که نمی‌رنجد(معارف، ‌محقق ترمذی).

  آزادگی در این است که در بند و نگرانِ تصویری که دیگران از ما دارند نباشیم. البته این چیزی غیر از ضرورت التفات به خاصیتِ آینگی دیگران است. روشن است که ما نیازمندیم برای شناخت بهتر خود، به نقدها و ارزیابی‌های دیگران اعتنا کنیم.

  به تعبیر مولانا «یار، چشمِ توست». یاران ما، چشمان ما هستند. برای دیدن هر چه بهتر خویش. اما آزردگی و رنجیدن از داوری دوستان و دشمنان، حرف دیگری است.

 شیخ عبدالله بلیانی گفته است:

«درویشی نه نماز و روزه است، و نه احیای شب است. این جمله اسباب بندگی است. درویشی، نرنجیدن است، اگر این حاصل کنی واصل گشتی.»

(نفحات‌الانس، عبدالرحمن جامی)

 

بیا عاشق شویم..


وقتی دو انسان پخته و معنوی به هم دل می بازند، یکی از بزرگترین پارادوکس های زندگی اتفاق می افتد،
یکی از زیباترین پدیده های جهان هستی رخ می دهد:
آنها با هم هستند و در عین حال به شدت مستقل و تنها هستند!
آنقدر به هم نزدیکند که انگار هر دو آنها یک نفرند، اما در عین حال، با هم بودنشان ، فردیتشان را نابود نمی کند.
با هم هستند و تنها هستند، با هم بودنشان کمک می کند که تنها باشند.
دو انسان پخته و معنوی اگر عاشق هم شوند، بدون حس مالکیت، بدون سیاست، بدون ریاکاری، به هم کمک می کنند که آزاد وشادباشند.
شاد بودن از آن مقوله هایی ست که آدم به تنهایی از پس اش بر نمی آید.
باید کسی یا کسانی باشند که تو را از حصار فکر و شکنجه ی بیخودی و باخودی بیرون بکشند و پرتابت کنند به دنیای رهایی و بیخیالی، و در تو انگیزه ایجاد کنند.
چیزی شبیه به دوست داشتن است.
باید کسی از آن ته ته های وجودت بیرون بکشدش.
من هرگز نمی توانم عاشق یک تکه سنگ باشم.
اما بارها با یک گلبرگ شقایق حرف ها گفته ام.
برای شاد بودن “حتما” باید کسی باشد تا احساست را قلقلک دهد….

دوستت دارم چون باتو خودم هستم…



حواست هست یکبار زنده ایی..

ربطی نداره متأهلی یا مجرد،"مکث “را تمرین کن.

گاهی زندگی سخته وگاهی ما سخت ترش میکنیم!
گاهی آرامش داریم، خودمون خرابش میکنیم!
گاهی خیلی چیزارو داریم اما محو تماشای نداشته هامونیم!
گاهی حالمون خوبه اما با نگرانی فردا خرابش میکنیم!
گاهی میشه بخشید اما با انتقام اِدامش میدیم!
گاهی میشه ادامه داد اما با اشتیاق انصراف میدیم!
گاهی باید انصراف داد اما با حماقت ادامه میدیم!
گاهی…
گاهی…
گاهی…
تمام عمر اشتباه میکنیم و نمیدونیم یا نمیخوایم بدونیم!
کاش بیشتر مراقب خودمون، تصمیماتمون و گاهی‌های زندگیمون باشیم.
کاش یادمون نره که فقط:
یکبار زنده‌ایم و زندگی میکنیم،
فقط فقط یکبار ……….

1 2 3